عشق مامان و بابا

خبر خوش مثبت شدن بی بی چک

روز 19 شهریور 91 ظهر اومدم خونه تا برای تولد لیدا جووون حاضر بشم و برم.البته  قبل از رفتن به خونه بدون اینکه به محمد جوووونم چیزی بگم رفتم و چندتا بی بی چک خریدم. و به محض اینکه رسیدم خونه استفاده کردم و نمیدونم چرا از چند روز قبل همش حسم بهم میگفت که اون تو یه خبرایی هست و تو مامان شدی. بی بی رو گذاشتم و همش میگفتم میدونم که مثبتی میدونم که مثبتی و بله بعد چند دقیقه دیدم که خط خیلی خیلی کمرنگ افتاد. اول کمی شک کردم ولی نه دیگه باور داشتم و کلی از خوشحالی گریه کردم و شکر خدا گفتم البته هر چی آرایش هم کرده بودم برای تولد خراب شد و مجبور شدم دوباره آرایش کنم.   بله و این شد که شما بعد از 4 ماه یعنی شهریور ماه اومدی تو دل ماما...
19 شهريور 1391

اقدام برای به دست آوردن معجزه خداوندی

عشقم، من و باباییت اردیبهشت ماه امسال تصمیم جدی گرفتیم که تو بیایی پیشمون و زندگیمونو از اینکه هست شیرینتر و شاد تر و لذت بخش تر کنی و با عشق خودت زندگیمونو بیارایی. عزیزم اردیبهشت ماه رفتیم دکتر و خدا رو شکر آزمایش ها هیچ مشکلی نداشت ولی خوب چون ما جلوگیری داشتیم و من هم قرص خورده بودم دیگه تنبل شده بودم و کیست های ریز داشتم که باید رفع میشدند و باید یه قرص های دیگه می خوردم تا تو بیایی بغلم و من و بابایی قبول کردیم و من شروع کردم به قرص خوردن تا تقویت بشم. اوایل مرداد ماه رفتم سونو و دیدم که بله تمامی کیست ها رفع شده و یه فولیکول بزرگ و توپولی دارم . من و بابا کلی خوشحال شدیم که تو دیگه این ماه میایی پیشمون. رمضان هم بود و من...
18 شهريور 1391
1